البته با توجه به اینکه معمولاً استثنائاتی در هر موردی وجود دارد، در این زمینه خاص(داستان نویسی) هم میتواند موارد استثنائی وجود داشته باشد که در این بحث با آن موارد کاری نداریم و موضوع این نوشته درباره داستانهای کوتاه کتاب«خوابیدن در هوای آزاد» نوشته فرحناز شریفی است که اخیراً توسط نشر نی در تهران چاپ و منتشر شده است.
کتاب خوابیدن در هوای آزاد شامل 15داستان کوتاه است که شروع مستحکمی دارد. چند داستان اولیه کتاب تقریباً اکثر ویژگیهای داستان خوب را دارند. البته در تعریف یک داستان خوب تعاریف مختلفی توسط کارشناسان حوزه ادبیات داستانی بیان شده است که در ادامه این نوشتار به برخی از آنها اشاره خواهد شد. یکی از این ویژگیها، تازگی در نگاه نویسنده است که این مورد در بیشتر داستانهای فرحناز شریفی دیده میشود. او اغلب به سراغ سوژههایی رفته است که در نگاه اولیه، تازگی خاصی در آنها دیده نمیشود اما با کمی تامل میتوان زاویههای تازهای در بطن ماجراهایی که نویسنده تعریف میکند دید.
او برای بیان قصههای خود از شگردهای خاصی استفاده میکند که یکی از آنها، فاصلهگذاری بین ماجراهایی که در دنیای داستانی اتفاق میافتد و برداشتهای ذهنی راوی است. این برداشتها طبعاً به واسطه همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای داستانی بهویژه راوی، به ذهن او (مخاطب) هم منتقل میشود. این رویکرد در نخستین کار که عنوان کتاب (خوابیدن در هوای آزاد) هم از آن برگرفته شده است، دیده میشود. این داستان جزء کارهای به نسبت قوی در این مجموعه محسوب میشود.
شیوه قصهگویی و نگاه نویسنده به حوادث پیرامونش در این داستان تازگیهایی دارد که آن را برای مخاطب ملموستر میکند. راوی، ماجراهایی را برای مخاطب تعریف میکند که در عین واقعنمایی، جنبههای فراواقعی دارند. به عبارت دیگر، تنها با فرض یک احتمال این داستان باورپذیر میشود که این مورد هم در دنیای داستان دور از دسترس نیست.
راوی این داستان زنی است که ماجراهای غیرمتعارفی را تعریف میکند. خواننده ابتدا در مقابل این راوی مقاومت میکند و حرفهایش را به راحتی نمیپذیرد اما در ادامه که به روحیات خاص او پیمیبرد، حرفهایش را هم در دنیای داستانی میپذیرد.
عنوان داستان دوم«بادکنک صورتی» است که از فضای رئالیستی برخوردار است و به شکل نمایشی روایت میشود. البته فضای حاکم بر داستان ذهنی است و در دنیای بیرونی اتفاق خاصی نمیافتد.
این کار را میتوان یک داستان موقعیت نامید که از کشمکش لازم هم برخوردار است.
در داستان سوم کتاب (ماغ) هم نویسنده با استفاده از مصالح واقعی سعی کرده قصهای نزدیک به آثار فرا واقعی خلق کند.
همچنین داستان چهارم کتاب(تشنگی) که این یکی بافت پلیسی و معمایی دارد، باز هم معطوف به ذهن شخصیتهای داستانی است و خواننده با پیگیری جرقههای ذهنی کاراکترهای داستانی به روند شکلگیری قصه پی میبرد. شکل بیان این قصه هم روایی و نمایشی است و نویسنده، توانایی خود در روایت و نشان دادن حوادث داستان را به خوبی
به نمایش میگذارد.
«زن در خانه را باز میکند و مرد داغدار و مامور پلیس را به سمت حمام خانه هدایت میکند. مرد از مامور پلیس میخواهد تا در اتاق نشیمن منتظر بماند. قاتل همچنان زیرقالبهای یخ در وان حمام خوابیده و گاهی جملات بریدهای به زبان میآورد. زن گره روسریاش را باز میکند و با یک گوشه آن، اشکاش را پاک میکند و میگوید:«قبول نکردن بره تیمارستان. آخه اونا نمیتونن هر روز یه وان یخ براش آماده کنن.» (ص 34)»
در بقیه داستانهای کتاب نویسنده از فضای 4داستان اولیه کتاب به مرور فاصله میگیرد و به سمت آثار به نسبت متوسطی پیش میرود.
حضور پررنگ عنصر روایت در داستان «شجره نومچه» سایر عناصر داستانی را در این اثر تحتالشعاع خود قرار داده و به عبارت دیگر، روایت آن را درشت بافت کرده است. نثر این کار حالت گزارشگونه بهخود گرفته و وقایع مستند هم در تاروپود ماجراهای قصه اصلی تنیده شده تا روایت تازهای از آنچه گذشته، البته با محوریت وقایع خانواده راوی در قالب داستان جدید ارائه شود.
« مهر ماه سال 1347، خواهر سومم به دنیا آمد. سال 47 سال سیلهاست. رود ارس طغیان میکند و یک دهکده ناپدید میشود. سیل در کرمانشاه، تهران، نیشابور، مهاباد و مهیبترین سیل در خوزستان جاری میشود. عده زیادی خانهخراب میشوند. زلزله وحشتناکی هم شرق خراسان را ویران میکند و هزاران نفر میمیرند. در همین سال در قیطریه یک گورستان 3هزار ساله کشف میشود. اما این خواهر بالاخره پرستار میشود تا آرزوی مادرم را برآورده کند.» (ص 41 و 42)
در داستانهای دیگر کتاب (تهسیگار، معجزه، آگهی، استفراغ، اورژانسی، برج، کنترل و من و مادر)، در بیشتر موارد، نگاههای رئالیستی– اجتماعی نویسنده پررنگ است که اکثر آنها با هم اشتراکات فراوانی دارند. البته در برخی از این داستانها، نگاه نوستالژیک به گذشته هم دیده میشود؛ مانند داستان من و مادرم.
«داستان نوشتن» و «داستان خواندن» هم 2کار مستقل، اما مرتبط و پیوسته به هم هستند که در بخش پایانی کتاب قرار گرفتهاند و به نوعی حدیث نفس یک نویسنده در حوزه کاری خود محسوب میشوند.
در مجموع، داستانهای کتاب خوابیدن در هوای آزاد، نشاندهنده توانایی نویسنده در روایت ماجراهای خیالانگیز در قالب داستانهای منسجم است که مهارت وی در
به نمایشگذاشتن تصورات ذهنیاش را نشان میدهد.